Lost Laughter: The Deserted Playground
زیر آسمان تاریک شهر،
پژواک یک زمین بازی به آرامی می میرد.
یک کودک تنها، جایی که سایه ها تکیه می کنند،
در میان ویرانه های یک رویا.
زمزمه باران روزگار گذشته
از خنده از دست رفته، نفس می کشد.
Beneath the city's somber skies,
A playground's echoes softly die.
One child alone, where shadows lean,
Amidst the ruins of a dream.
The rain whispers of times gone by,
Of laughter lost, it breathes a sigh
ایجاد شده در ۱۴۰۳/۵/۵ - ۱۴:۰۰
ویرایش شده در ۱۴۰۳/۵/۱۹ - ۱۱:۲۶