Forgotten Requiem :The Sundering of the Silent Blade
در دل ویرانه ها سکوت حکمفرماست
جایی که پژواک گذشته تنها چیزی است که باقی مانده است.
شمشیری که زمانی قدرتمند بود، اکنون در برابر زنگ زدگی تسلیم می شود،
همانطور که رعد و برق با رانشی رعد و برق آن را می شکافد.
عمارت فرو می ریزد، هدفش گم می شود،
زمان و غفلت، هزینه آن را می پردازد.
قطرات بزرگ غم، ساختار گریه می کند،
در دریاچه فراموشی خاطره اش می خوابد.
فراموش شده و مایوس، آخرین ایستاده تیغه،
گواهی بر آنچه زمانی بزرگ بود.
در چنگال خود ویرانگری، محو می شود،
یادگاری از شکوه، در نوسان زوال.
In the heart of ruins, silence reigns,
Where echoes of the past are all that remain.
A sword once mighty now succumbs to rust,
As lightning cleaves it with a thunderous thrust.
The edifice crumbles, its purpose lost,
To time and neglect, it pays the cost.
Large droplets of sorrow, the structure weeps,
In the lake of oblivion, its memory sleeps.
Forgotten and forlorn, the blade's last stand,
A testament to what was once grand.
In self-destruction's grip, it fades away,
A relic of glory, in decay's sway.
ایجاد شده در ۱۴۰۳/۵/۱۱ - ۱۲:۰۳