کلبه
«پیرمرد، همچون سایهای ریشهدوانده در باد، ایستاده بود؛ انگار تمام عمرش را از دلِ سنگها تراشیده بودند و زمان، تنها جرئت کرده بود چند نخ از روحش را ریشریش کند.»
دوتا از کانسپت کاراکتر هامجدیدا سعی کردم تو طراحی کردنشون لباس و کلاه و... اضافه بکنم.تو شخصیت اول خواستم کاراکتر حس یه خدمتکار و پیش خدمت رو بده و تا جایی که میتونستم لباسش رو اونطور طراحی کردم.
ایجاد شده در ۱۴۰۴/۹/۱۴ - ۹:۱۸
ویرایش شده در ۱۴۰۴/۹/۱۴ - ۹:۱۹