محافظانِ ریشه
در ژرفای جنگلی که هزار سال سکوت را در خود بلعیده، این چهرههای چروکخورده چون سایههایی فراموششده زندگی میکنند؛ موجوداتی میان افسانه و خاک. گوشهای نوکتیزشان نجواهای درختان را میشنود و چروکهای صورتشان نقشهی راههاییست که انسان هرگز پا به آن نمیگذارد. پیرترینشان حافظ آیینهای خاموش است، آن دیگری با چشم تهی و پوستی ترکخورده گویی از دل زمین زاده شده، و کوچکترشان با خندهای بیصدا قصههای تلخ را بر باد میسپارد. آنان نگهبانان شباند؛ واپسین شاهدان جهانی که دیرزمانیست انسان آن را فراموش کرده، و هرگاه تاریکی بر جنگل مینشیند، تنها صدای نفسهای خستهشان تاریخِ خاموشِ خاک را ورق میزند.
ایجاد شده در ۱۴۰۴/۹/۱۵ - ۸:۳۳