نواده یِ شب خیز
«از شکافِ سایهها سر برمیآورند؛ پیرچهرههایی که انگار زمان، گوشتِ صورتشان را جویده و رها کرده. چشمهای بینورشان چیزی را میجویَد که دیگر در این جهان نیست، و هر نفسشان، گویی زمزمهای از گذشتهای است که بهتر بود هیچوقت زنده نشود.»
ایجاد شده در ۱۴۰۴/۹/۱۵ - ۸:۳۸